*سحرنوشت ۶*

آسمان بوسه زد به روی دلت
ربنا آتنا سبوی دلت

یاد تو از خیال شهر گذشت
مست شد کوچه‌ها به بوی دلت

استخاره زدم به چشمانت
تا شوم گرم گفتگوی دلت

کنج خانه، دخیل سجاده ست
عاشقت غرق جست و جوی دلت

اشهد انک خدای منی
اشهدُ روی من به سوی دلت

تشنگی در دلم زبان واکرد
روضه ای خواند با گلوی دلت

روضه تا سمت علقمه پیچید
مشکی افتاد روبروی دلت

با خودش گفت با غم بسیار:
نرود کاش آبروی دلت!

بغض سنگین توست باران شد
من بمیرم، چه هاست توی دلت!

به خودت میدهم قسم شاید
بپذیری مرا به کوی دلت

نام تو بردم، آسمان، من شد
آسمان بوسه زد به روی دلت

✍️ زهرا آراسته‌نیا

@arastehnia

Suzestan.ir

Instagram.com/arastehnia


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها